موانع پذيرش دعا
موانع پذيرش دعا
موانع پذيرش دعا
نويسنده: خدامراد سليمانيان
يكى از عوامل روشنايى جوامع اسلامى، دعا و نيايش است كه همواره باعث طراوت، شادابى و اميدوارى اين جوامع بوده است . شناختشرايط اجابت دعا از سويى و معرفت نسبتبه موانع اجابت از سوى ديگر، در حيات اين سنت ارزشمند مؤثر است .
اگر چه «نيايش» در هر شرايطى داراى نتيجهاى است، ولى اگر خواسته باشيم در حد كمال، داراى نتايج مورد نظر باشد، مىبايست علاوه بر در نظر داشتن شرايط و آداب آن، به موانع و امورى كه ممكن است دعا را از اثر بخشى حقيقى دور كند توجه كافى داشته، در حد امكان در رفع آنها كوشش كنيم .
در اين نوشته كوتاه به بخش دوم، يعنى موانع اجابت دعا اشارهاى گذرا خواهيم نمود . قبل از شمردن موانع اجابت دعا مناسب استسخنى ارزشمند از كتاب شريف الميزان را نقل كنيم كه فرموده است:
«در خواستحقيقى - با زبان فطرت - هميشه با اجابت همراه بوده و از آن تخطى و تخلف نمىكند; و دعاهايى كه به اجابت نمىرسد فاقد يكى از اين دو امر است:
1- يا در خواستحقيقى در آنها نيست، بلكه به واسطه روشن نبودن مطلب براى دعا كننده - به اشتباه - امرى را خواستار مىشود و يا چيزى را مىخواهد كه اگر بر حقيقت امر مطلع مىشد نمىخواست; براى مثال، دعا كننده كسى را مريض پنداشته و شفاى او را از خدا مىخواهد، در صورتى كه عمرش تمام شده و شفاى مرض در آنجا مورد ندارد، بلكه بايد زنده كردن او را از خدا خواست; و او چون از زنده شدن مرده به واسطه دعا مايوس است، به طور حقيقى آن را خواستار نمىشود; و البته اگر كسى مانند پيامبران چنين اميدى داشته باشد و دعا كند، مستجاب خواهد شد .
2- و يا اينكه سؤال و درخواست هست، ولى - به طور واقعى - سؤال و درخواست از خدا نيست; مثل اينكه كسى حاجتى را از خدا بخواهد ولى به سببهاى عادى - يا امور وهمى كه گمان دارد كفايت امرش را مىكند - دل بسته باشد . در اين صورت خواستن به حسب حقيقت از خدا نيست; زيرا خدايى كه دعاها را مستجاب مىكند، كارى را با شركت اسباب و اوهام انجام نمىدهد . پس، اين دو دسته از دعا كنندگان، گرچه با زبان، دعاى خالص مىكنند ولى در دلشان چنين نيست . (1) »
بزرگترين مانع پذيرش دعا اين است كه به كسى يا چيزى غير از خدا اميد بسته و يا او را به صورت مستقل مورد نيايش قرار دهيم .
از حضرت صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
«اذا اراد احدكم ان لا يسال ربه شيئا الا اعطاه فليياس من الناس كلهم، ولا يكون له رجاء الا عند الله، فاذا علم الله عزوجل ذلك من قلبه لم يسال الله شيئا الا اعطاه (2) ;
هرگاه يكى از شما بخواهد كه هر چه از خداوند درخواست كند به او بدهد; بايد از همه مردم چشم اميد قطع كرده و جز به اميد خدا اميد نبندد . پس، چون خداى عزوجل دانست كه او به راستى چنين است، هر چه از خدا بخواهد به او عطا كند .»
امام باقر عليه السلام در اينباره فرموده است:
«ان العبد يسال الله الحاجة فيكون من شانه قضاؤها الى اجل قريب او الى وقتبطىء فيذنب العبد ذنبا فيقول الله تبارك وتعالى للملك: لا تقض حاجته واحرمه اياها، فانه تعرض لسخطى واستوجب الحرمان منى (3) ;
بنده از خداوند حاجتى را مىخواهد و از شان خداست كه آن را در آيندهاى نزديك يا با تاخير برآورده سازد; اما بنده مرتكب گناهى مىشود، پس، خداوند تبارك و تعالى به فرشته مىگويد: حاجت او را برمياور و او را از آن محروم گردان; زيرا كه او خود را در معرض خشم من نهاد و مستوجب محروميت از سوى من شد .»
در روايات به برخى از گناهانى كه از پذيرش دعا جلوگيرى مىكنند اشاره شده است . به عنوان نمونه يك مورد از اين روايات بيان مىشود .
امام سجاد عليه السلام فرموده است:
«الذنوب التى ترد الدعاء، سوء النية وخبث السريرة والنفاق مع الاخوان وترك التصديق بالاجابة وتاخير الصلوات المفروضات حتى تذهب اوقاتها وترك التقرب الى الله عزوجل بالبر والصدقة واستعمال البذاء والفحش فى القول (4) ;
گناهانى كه موجب رد شدن دعا مىشوند عبارتند از: نيتبد، پليدى باطن، دو رويى با برادران دينى، باور نداشتن اجابت دعا، به تاخير انداختن نمازهاى واجب تا آن زمان كه وقتش بگذرد، دورى جستن از نزديك شدن به خداى بزرگ با كار خير و دادن صدقه، و به كارگيرى كلمات زشت و ناسزا در گفتار .»
اميرمؤمنان عليه السلام تاثير گناه در عدم اجابت دعا را اين گونه بيان مىفرمايد: «لا تستبطى اجابة دعاؤك وقد سددت طريقه بالذنوب (5) ; اجابت دعايت را كند نخوان در حالى كه راهش را با گناهان بستهاى .»
[يا] امر به معروف و نهى از منكر كنيد، و يا [اين نتيجه پش مىآيد كه ] خداوند، بدترين شما را بر بهترين شما مسلط مىكند، و خوبترين شما دعا مىكنند، ولى مستجاب نمىشود .»
على عليه السلام فرمودند: «ان الله عزوجل اوحى الى عيسى بن مريم عليه السلام: قل للملاء من بنى اسرائيل . . . انى غير مستجيب لاحد منكم دعوة - ولاحد من خلقى - قبله مظلمة (7) ;
خداوند به عيسى بن مريم وحى فرمود: به اشراف [و بزرگان ] بنىاسرائيل بگو: . . . من هرگز دعاى كسى از شما يا ديگر آفريدگانم را كه بر گردنش حقى از ديگران است، اجابت نخواهم كرد .»
همانا بنده دستش را [براى دعا] به درگاه خدا بالا مىبرد در حالى كه خوراكش حرام است . با چنين حالى، چگونه دعايش مستجاب مىشود؟»
همچنين در حديث قدسى خداوند فرمود: «فمنك الدعاء وعلى الاجابة فلا تحجب عنى دعوة الا دعوة آكل الحرام (9) ; از تو دعا كردن و از من اجابت نمودن، پس هيچ دعايى از من محجوب نماند مگر دعاى حرامخوار .»
بدانيد كه خداوند دعايى را كه از دلى غافل و بىخبر باشد اجابت نمىكند .»
امام على عليه السلام در اينباره مىفرمايد: «ان كرم الله لا ينقض حكمته; فلذلك لا تقع الاجابة فى كل دعوة (11) ; به راستى كه كرم [و بزرگوارى ] خداى سبحان، حكمت او را نقض نكند; و از اين رو هر دعايى اجابت نشود .»
خداوند متعال اين مصلحت انديشى و حكمتخود را اين گونه يادآورى مىفرمايد: «عسى ان تكرهوا شيئا وهو خير لكم وعسى ان تحبوا شيئا وهو شر لكم والله يعلم وانتم لا تعلمون» (12) ;
«بسا چيزى را خوش نمىداريد در حالى آن براى شما خوب است; و بسا چيزى را دوست مىداريد در حالى كه آن براى شما بد است; و خدا مىداند و شما نمىدانيد .»
در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم:
«اربعة لا يستجاب لهم دعاء: رجل جالس فى بيته يقول: يا رب ارزقنى فيقول له: الم آمرك بالطلب ؟ ! ورجل كانت له امراة فدعا عليها; فيقول: الم اجعل امرها بيدك ؟ ! ورجل كان له مال فافسده فيقول يا رب ارزقنى، فيقول له: الم آمرك بالاقتصاد ؟ ! ورجل كان له مال فادانه بغير بينة; . . . فيقول: الم آمرك بالشهادة ؟ (13) ;
چهار گروهند كه دعايى از آنها مستجاب نمىشود:
كسى كه در خانه خود نشسته و مىگويد: خداوندا ! مرا روزى ده، [خداوند] به او مىفرمايد: آيا به تو دستور تلاش و كوشش ندادم ؟ و كسى كه زنى دارد و آن زن نفرين مىكند; [خداوند ] مىفرمايد: مگر امر او را به دست تو قرار ندادم؟ و كسى كه مالى داشته و آن را بيهوده تلف كرده و مىگويد: خداوندا ! به من روزى مرحمت كن [ . خدا] به او مىفرمايد: مگر دستور ميانهروى به تو ندادم ؟ ! و كسى كه مالى داشته و بدون شاهد و گواه به ديگرى وام داده [اما وام گيرنده منكر شده است، خدا به او] مىفرمايد: مگر به تو دستور ندادم كه [به هنگام وام دادن] شاهد و گواه بگيرى ؟»
آن حضرت فرمود: «به خاطر اين كه دلهاى شما در هشت مورد خيانت كرد:
اول: شما خدا را شناختيد ولى حق او را به جا نياورديد، پس اين شناختسودى به حال شما نداشت .
دوم: شما ايمان به پيامبر او آورديد، سپس با سنت او به مخالفتبرخاستيد و شريعت او را ناديده گرفتيد، پس چه شد ثمره ايمان شما؟ !
سوم: شما كتابى را كه نازل شد خوانديد، ولى به آن عمل نكرديد . گفتيد: «سمعنا واطعنا» ، سپس مخالفت ورزيديد . چهارم: شما گفتيد كه از آتش مىترسيد، در حالى كه همواره با گناهان خود به آن نزديك مىشويد، پس چه شد ترس شما؟ !
پنجم: شما گفتيد كه علاقمند به بهشت هستيد، در حالى كه همواره با كارهايتان از آن دور مىشويد، اين چه علاقهاى است كه داريد؟ !
ششم: شما نعمتهاى پروردگار را استفاده كرديد ولى سپاسگزارى نكرديد .
هفتم: خداوند شما را به دشمنى با شيطان فرا خواند و فرمود: «ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا» (14) در حالى كه شما در حرف با او مخالفت و دشمنى كرديد ولى در عمل با او طرح دوستى ريختيد .
هشتم: شما همواره عيبهاى ديگران را در نظر آورديد و عيبهاى خود را پشتسر انداخته و فراموش كرديد، آنها را ملامت كرديد، در حالى كه خود به ملامتسزاوارتر بوديد .
پس با اين وضع كدام دعا از شما مستجاب شود، در حالى كه با اين كارها درهاى اجابت پروردگار را بر روى خود بستهايد . (15) »
از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايتشده است كه فرمود: «يدخل الجنة رجلان كانا يعملان عملا واحدا فيرى احدهما صاحبه فوقه فيقول: يا رب ! بما اعطيته - وكان عملنا واحدا - فيقول الله تبارك وتعالى: سالنى ولم تسالنى ! (16) ;
دو نفر در بهشت وارد مىشوند كه هر دوى آنها يكسان عمل كردهاند، ولى يكى از آن دو، ديگرى رامىبيند كه جايگاهش از او بالاتر است; پس مىگويد: پروردگارا ! به خاطر چه اين جايگاه را به او دادى، با اينكه عمل ما يكسان بود؟ خداى متعال پاسخ مىدهد: [به اين سبب كه] او از من درخواست كرد و تو درخواست نكردى .»
در روايت ديگرى، از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «ان المؤمن ليدعوا الله عزوجل فى حاجته فيقول الله عزوجل اخروا اجابته، شوقا الى صوته ودعائه (17) ; مؤمن، خداى عزوجل را در مورد حاجتخود مىخواند، پس خداوند عزوجل [به ملائكه] مىگويد: اجابتش را به تاخير اندازيد; به خاطر اشتياق به [شنيدن ] صدا و دعاى او .»
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
اگر چه «نيايش» در هر شرايطى داراى نتيجهاى است، ولى اگر خواسته باشيم در حد كمال، داراى نتايج مورد نظر باشد، مىبايست علاوه بر در نظر داشتن شرايط و آداب آن، به موانع و امورى كه ممكن است دعا را از اثر بخشى حقيقى دور كند توجه كافى داشته، در حد امكان در رفع آنها كوشش كنيم .
در اين نوشته كوتاه به بخش دوم، يعنى موانع اجابت دعا اشارهاى گذرا خواهيم نمود . قبل از شمردن موانع اجابت دعا مناسب استسخنى ارزشمند از كتاب شريف الميزان را نقل كنيم كه فرموده است:
«در خواستحقيقى - با زبان فطرت - هميشه با اجابت همراه بوده و از آن تخطى و تخلف نمىكند; و دعاهايى كه به اجابت نمىرسد فاقد يكى از اين دو امر است:
1- يا در خواستحقيقى در آنها نيست، بلكه به واسطه روشن نبودن مطلب براى دعا كننده - به اشتباه - امرى را خواستار مىشود و يا چيزى را مىخواهد كه اگر بر حقيقت امر مطلع مىشد نمىخواست; براى مثال، دعا كننده كسى را مريض پنداشته و شفاى او را از خدا مىخواهد، در صورتى كه عمرش تمام شده و شفاى مرض در آنجا مورد ندارد، بلكه بايد زنده كردن او را از خدا خواست; و او چون از زنده شدن مرده به واسطه دعا مايوس است، به طور حقيقى آن را خواستار نمىشود; و البته اگر كسى مانند پيامبران چنين اميدى داشته باشد و دعا كند، مستجاب خواهد شد .
2- و يا اينكه سؤال و درخواست هست، ولى - به طور واقعى - سؤال و درخواست از خدا نيست; مثل اينكه كسى حاجتى را از خدا بخواهد ولى به سببهاى عادى - يا امور وهمى كه گمان دارد كفايت امرش را مىكند - دل بسته باشد . در اين صورت خواستن به حسب حقيقت از خدا نيست; زيرا خدايى كه دعاها را مستجاب مىكند، كارى را با شركت اسباب و اوهام انجام نمىدهد . پس، اين دو دسته از دعا كنندگان، گرچه با زبان، دعاى خالص مىكنند ولى در دلشان چنين نيست . (1) »
موانع اجابت دعا
بزرگترين مانع پذيرش دعا اين است كه به كسى يا چيزى غير از خدا اميد بسته و يا او را به صورت مستقل مورد نيايش قرار دهيم .
از حضرت صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
«اذا اراد احدكم ان لا يسال ربه شيئا الا اعطاه فليياس من الناس كلهم، ولا يكون له رجاء الا عند الله، فاذا علم الله عزوجل ذلك من قلبه لم يسال الله شيئا الا اعطاه (2) ;
هرگاه يكى از شما بخواهد كه هر چه از خداوند درخواست كند به او بدهد; بايد از همه مردم چشم اميد قطع كرده و جز به اميد خدا اميد نبندد . پس، چون خداى عزوجل دانست كه او به راستى چنين است، هر چه از خدا بخواهد به او عطا كند .»
2- گناه و معصيت
امام باقر عليه السلام در اينباره فرموده است:
«ان العبد يسال الله الحاجة فيكون من شانه قضاؤها الى اجل قريب او الى وقتبطىء فيذنب العبد ذنبا فيقول الله تبارك وتعالى للملك: لا تقض حاجته واحرمه اياها، فانه تعرض لسخطى واستوجب الحرمان منى (3) ;
بنده از خداوند حاجتى را مىخواهد و از شان خداست كه آن را در آيندهاى نزديك يا با تاخير برآورده سازد; اما بنده مرتكب گناهى مىشود، پس، خداوند تبارك و تعالى به فرشته مىگويد: حاجت او را برمياور و او را از آن محروم گردان; زيرا كه او خود را در معرض خشم من نهاد و مستوجب محروميت از سوى من شد .»
در روايات به برخى از گناهانى كه از پذيرش دعا جلوگيرى مىكنند اشاره شده است . به عنوان نمونه يك مورد از اين روايات بيان مىشود .
امام سجاد عليه السلام فرموده است:
«الذنوب التى ترد الدعاء، سوء النية وخبث السريرة والنفاق مع الاخوان وترك التصديق بالاجابة وتاخير الصلوات المفروضات حتى تذهب اوقاتها وترك التقرب الى الله عزوجل بالبر والصدقة واستعمال البذاء والفحش فى القول (4) ;
گناهانى كه موجب رد شدن دعا مىشوند عبارتند از: نيتبد، پليدى باطن، دو رويى با برادران دينى، باور نداشتن اجابت دعا، به تاخير انداختن نمازهاى واجب تا آن زمان كه وقتش بگذرد، دورى جستن از نزديك شدن به خداى بزرگ با كار خير و دادن صدقه، و به كارگيرى كلمات زشت و ناسزا در گفتار .»
اميرمؤمنان عليه السلام تاثير گناه در عدم اجابت دعا را اين گونه بيان مىفرمايد: «لا تستبطى اجابة دعاؤك وقد سددت طريقه بالذنوب (5) ; اجابت دعايت را كند نخوان در حالى كه راهش را با گناهان بستهاى .»
3- ترك امر به معروف و نهى از منكر
[يا] امر به معروف و نهى از منكر كنيد، و يا [اين نتيجه پش مىآيد كه ] خداوند، بدترين شما را بر بهترين شما مسلط مىكند، و خوبترين شما دعا مىكنند، ولى مستجاب نمىشود .»
4- ستم و تجاوز به حقوق ديگران
على عليه السلام فرمودند: «ان الله عزوجل اوحى الى عيسى بن مريم عليه السلام: قل للملاء من بنى اسرائيل . . . انى غير مستجيب لاحد منكم دعوة - ولاحد من خلقى - قبله مظلمة (7) ;
خداوند به عيسى بن مريم وحى فرمود: به اشراف [و بزرگان ] بنىاسرائيل بگو: . . . من هرگز دعاى كسى از شما يا ديگر آفريدگانم را كه بر گردنش حقى از ديگران است، اجابت نخواهم كرد .»
5- كسب حرام
همانا بنده دستش را [براى دعا] به درگاه خدا بالا مىبرد در حالى كه خوراكش حرام است . با چنين حالى، چگونه دعايش مستجاب مىشود؟»
همچنين در حديث قدسى خداوند فرمود: «فمنك الدعاء وعلى الاجابة فلا تحجب عنى دعوة الا دعوة آكل الحرام (9) ; از تو دعا كردن و از من اجابت نمودن، پس هيچ دعايى از من محجوب نماند مگر دعاى حرامخوار .»
6- غفلت و بىخبرى
بدانيد كه خداوند دعايى را كه از دلى غافل و بىخبر باشد اجابت نمىكند .»
7- مخالفتبا حكمت الهى
امام على عليه السلام در اينباره مىفرمايد: «ان كرم الله لا ينقض حكمته; فلذلك لا تقع الاجابة فى كل دعوة (11) ; به راستى كه كرم [و بزرگوارى ] خداى سبحان، حكمت او را نقض نكند; و از اين رو هر دعايى اجابت نشود .»
خداوند متعال اين مصلحت انديشى و حكمتخود را اين گونه يادآورى مىفرمايد: «عسى ان تكرهوا شيئا وهو خير لكم وعسى ان تحبوا شيئا وهو شر لكم والله يعلم وانتم لا تعلمون» (12) ;
«بسا چيزى را خوش نمىداريد در حالى آن براى شما خوب است; و بسا چيزى را دوست مىداريد در حالى كه آن براى شما بد است; و خدا مىداند و شما نمىدانيد .»
8- انجام ندادن فرامين الهى
در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم:
«اربعة لا يستجاب لهم دعاء: رجل جالس فى بيته يقول: يا رب ارزقنى فيقول له: الم آمرك بالطلب ؟ ! ورجل كانت له امراة فدعا عليها; فيقول: الم اجعل امرها بيدك ؟ ! ورجل كان له مال فافسده فيقول يا رب ارزقنى، فيقول له: الم آمرك بالاقتصاد ؟ ! ورجل كان له مال فادانه بغير بينة; . . . فيقول: الم آمرك بالشهادة ؟ (13) ;
چهار گروهند كه دعايى از آنها مستجاب نمىشود:
كسى كه در خانه خود نشسته و مىگويد: خداوندا ! مرا روزى ده، [خداوند] به او مىفرمايد: آيا به تو دستور تلاش و كوشش ندادم ؟ و كسى كه زنى دارد و آن زن نفرين مىكند; [خداوند ] مىفرمايد: مگر امر او را به دست تو قرار ندادم؟ و كسى كه مالى داشته و آن را بيهوده تلف كرده و مىگويد: خداوندا ! به من روزى مرحمت كن [ . خدا] به او مىفرمايد: مگر دستور ميانهروى به تو ندادم ؟ ! و كسى كه مالى داشته و بدون شاهد و گواه به ديگرى وام داده [اما وام گيرنده منكر شده است، خدا به او] مىفرمايد: مگر به تو دستور ندادم كه [به هنگام وام دادن] شاهد و گواه بگيرى ؟»
9- خيانت دل
آن حضرت فرمود: «به خاطر اين كه دلهاى شما در هشت مورد خيانت كرد:
اول: شما خدا را شناختيد ولى حق او را به جا نياورديد، پس اين شناختسودى به حال شما نداشت .
دوم: شما ايمان به پيامبر او آورديد، سپس با سنت او به مخالفتبرخاستيد و شريعت او را ناديده گرفتيد، پس چه شد ثمره ايمان شما؟ !
سوم: شما كتابى را كه نازل شد خوانديد، ولى به آن عمل نكرديد . گفتيد: «سمعنا واطعنا» ، سپس مخالفت ورزيديد . چهارم: شما گفتيد كه از آتش مىترسيد، در حالى كه همواره با گناهان خود به آن نزديك مىشويد، پس چه شد ترس شما؟ !
پنجم: شما گفتيد كه علاقمند به بهشت هستيد، در حالى كه همواره با كارهايتان از آن دور مىشويد، اين چه علاقهاى است كه داريد؟ !
ششم: شما نعمتهاى پروردگار را استفاده كرديد ولى سپاسگزارى نكرديد .
هفتم: خداوند شما را به دشمنى با شيطان فرا خواند و فرمود: «ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا» (14) در حالى كه شما در حرف با او مخالفت و دشمنى كرديد ولى در عمل با او طرح دوستى ريختيد .
هشتم: شما همواره عيبهاى ديگران را در نظر آورديد و عيبهاى خود را پشتسر انداخته و فراموش كرديد، آنها را ملامت كرديد، در حالى كه خود به ملامتسزاوارتر بوديد .
پس با اين وضع كدام دعا از شما مستجاب شود، در حالى كه با اين كارها درهاى اجابت پروردگار را بر روى خود بستهايد . (15) »
عدم اجابت دعاى صالحان
از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايتشده است كه فرمود: «يدخل الجنة رجلان كانا يعملان عملا واحدا فيرى احدهما صاحبه فوقه فيقول: يا رب ! بما اعطيته - وكان عملنا واحدا - فيقول الله تبارك وتعالى: سالنى ولم تسالنى ! (16) ;
دو نفر در بهشت وارد مىشوند كه هر دوى آنها يكسان عمل كردهاند، ولى يكى از آن دو، ديگرى رامىبيند كه جايگاهش از او بالاتر است; پس مىگويد: پروردگارا ! به خاطر چه اين جايگاه را به او دادى، با اينكه عمل ما يكسان بود؟ خداى متعال پاسخ مىدهد: [به اين سبب كه] او از من درخواست كرد و تو درخواست نكردى .»
در روايت ديگرى، از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «ان المؤمن ليدعوا الله عزوجل فى حاجته فيقول الله عزوجل اخروا اجابته، شوقا الى صوته ودعائه (17) ; مؤمن، خداى عزوجل را در مورد حاجتخود مىخواند، پس خداوند عزوجل [به ملائكه] مىگويد: اجابتش را به تاخير اندازيد; به خاطر اشتياق به [شنيدن ] صدا و دعاى او .»
پي نوشت :
1) الميزان، ج2، ص43، با تصرف .
2) كافى، ج2، ص148 .
3) بحار الانوار، ج73، ص329، ح11 .
4) همان، ص376 .
5) غررالحكم، ج6، ص302 .
6) بحار الانوار، ج75، ص311 .
7) الخصال، ص337، ح40 .
8) ارشاد القلوب، ص149 .
9) بحار الانوار، ج93، ص373، ح16 .
10) همان، ص321، ح31 .
11) غررالحكم، ح3478 .
12) بقره/216 .
13) اصول كافى، ج2، ص511 .
14) فاطر/35 .
15) سفينة البحار، دعا .
16) بحار الانوار، ج93، ص302 .
17) اصول كافى، ج3، ص479 .
18) مثنوى معنوى .
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}